Monarchy part : 57
وقتی فهمیدم پرنسس آیلا سعی کرد الی را مسموم کند احساس می کنم خشم در درونم حباب میشود یک شاهزاده خانم یک شخص نجیب سعی کرد یک خدمتکار را از بین ببرد تا ملکه شود من از پنجره به بیرون خیره میشوم و منتظر میمانم تا اگنولا و آگنزیا برگردند تا در حالی که من این وضعیت را کنترل میکنم مراقب الی باشند سعی کردم خودم را به خاطر الی جمع و جور کنم اما احساس میکنم هر لحظه فوران خواهم کرد دست هایم را به مشت میزنم و سعی میکنم آنها را ثابت کنم
وقتی از پنجره فاصله میگیرم نفس عمیقی میکشم و بر می گردم تا الی را ببینم که آرام خوابیده است با دیدن او به آرامی لبخند می زنم سینه اش به آرامی بالا و پایین میرود این منظره آرام قلبم را از خوشحالی متورم میکند که میدانم این دختر ملکه من و مادر آینده وارث من خواهد شد این دختر توانسته است قلب سرد مرا سوراخ کند او نور من است لبهایم به آرامی می چرند در حالی که آرام پیشانی اش را می بوسم بدون اینکه سعی کنم او را بیدار کنم
زمزمه میکنم _ خوب بخواب عشقم
می بینم که اگنولا و آگنزیا وارد اتاق میشوند از کنار تخت به سمت در میروم
_ از پرنسس آیلا بخواهید به اتاق تاج و تخت بیاید من چیزی دارم که میخواهم با او صحبت کنم من می گویم
بله قربان یکی از خدمتکاران گفت و در راهرو راه افتاد
وقتی به سمت اتاق تاج و تخت می روم لبخندی شیطانی میزنم
من روی تخت مینشینم و منتظر شاهزاده خانم هستم من برخی از خادمان را دعوت کرده ام که مخاطب این امر باشند که آیلا انتظارش را ندارد با صدای باز شدن درهای اتاق تخت افکارم قطع می شود
٪ پرنسس ایلا اعلیحضرت خادمی اعلام میکند
پرنسس آیلا با لباس قرمز رنگ و به دنبال آن خانم های منتظر وارد می شود
کمان بنده که میگذرد میبینم که چشمانش از یک طرف اتاق به طرف دیگر می چرخد همانطور که میبیند خدمتکاران در مقابل او تعظیم میکنند لبخند میزند و سرش را بالاتر میگیرد
او جلوی من می ایستد و هوس میکند و خانم های منتظرش هم همینطور
$ لذت این دیدار غیر منتظره را مدیون چیم اعلیحضرت؟
او می پرسد چشمانش به سمت خالی من می چرخد احتمالاً سعی میکند الی را پیدا کند نگاهش به من برگشت و پوزخند بزرگی به من زد
$ اوه فکر میکند الی مرده است
و جلوی من می ایستد که انگار این کار او نبوده است من یک بار دیگر از این فکر عصبانی میشوم
_ بله میدونی چگونه خدمتکار من مسموم شد؟
من نمی توانم بیش از این تحمل کنم که این زن در چشمانم باشد
$ اوه الیز مرد؟ چقدر وحشتناک
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
اگر پارت هدیه میخواین لایکاتون بالای ۱۸ باشه واستون میزارم
وقتی از پنجره فاصله میگیرم نفس عمیقی میکشم و بر می گردم تا الی را ببینم که آرام خوابیده است با دیدن او به آرامی لبخند می زنم سینه اش به آرامی بالا و پایین میرود این منظره آرام قلبم را از خوشحالی متورم میکند که میدانم این دختر ملکه من و مادر آینده وارث من خواهد شد این دختر توانسته است قلب سرد مرا سوراخ کند او نور من است لبهایم به آرامی می چرند در حالی که آرام پیشانی اش را می بوسم بدون اینکه سعی کنم او را بیدار کنم
زمزمه میکنم _ خوب بخواب عشقم
می بینم که اگنولا و آگنزیا وارد اتاق میشوند از کنار تخت به سمت در میروم
_ از پرنسس آیلا بخواهید به اتاق تاج و تخت بیاید من چیزی دارم که میخواهم با او صحبت کنم من می گویم
بله قربان یکی از خدمتکاران گفت و در راهرو راه افتاد
وقتی به سمت اتاق تاج و تخت می روم لبخندی شیطانی میزنم
من روی تخت مینشینم و منتظر شاهزاده خانم هستم من برخی از خادمان را دعوت کرده ام که مخاطب این امر باشند که آیلا انتظارش را ندارد با صدای باز شدن درهای اتاق تخت افکارم قطع می شود
٪ پرنسس ایلا اعلیحضرت خادمی اعلام میکند
پرنسس آیلا با لباس قرمز رنگ و به دنبال آن خانم های منتظر وارد می شود
کمان بنده که میگذرد میبینم که چشمانش از یک طرف اتاق به طرف دیگر می چرخد همانطور که میبیند خدمتکاران در مقابل او تعظیم میکنند لبخند میزند و سرش را بالاتر میگیرد
او جلوی من می ایستد و هوس میکند و خانم های منتظرش هم همینطور
$ لذت این دیدار غیر منتظره را مدیون چیم اعلیحضرت؟
او می پرسد چشمانش به سمت خالی من می چرخد احتمالاً سعی میکند الی را پیدا کند نگاهش به من برگشت و پوزخند بزرگی به من زد
$ اوه فکر میکند الی مرده است
و جلوی من می ایستد که انگار این کار او نبوده است من یک بار دیگر از این فکر عصبانی میشوم
_ بله میدونی چگونه خدمتکار من مسموم شد؟
من نمی توانم بیش از این تحمل کنم که این زن در چشمانم باشد
$ اوه الیز مرد؟ چقدر وحشتناک
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
اگر پارت هدیه میخواین لایکاتون بالای ۱۸ باشه واستون میزارم
- ۱۳.۰k
- ۰۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط